سركار خانم توران پارياب
متولد 1358، شهرستان كوثر، داراي مدرك كارداني مامايي
مدير تعاوني بانوان فارغالتحصيل الزهرا- اردبيل، كوثر
بسمالله الرحمن الرحيم الحمدالله ربالعالمين
عرض سلام و خسته نباشيد دارم، حضور سروران گرامي و كارآفرينان سختكوش، توانمند و بلندهمت، همچنين تقدير وتشكر ويژه دارم از محضر دستاندركاران و متوليان همايش كارآفريني، به ويژه خواهر بزرگوار و تلاشگر، سركار خانم فيروزه صابر، مادر كارآفريني زنان توانمند و ايراني.
از استان اردبيل، از كوههاي سربه فلككشيده سبلان سرافراز، از ديار شيرمردان و شيرزنان و زادگاه جهان پهلوان رضازاده و افتخار فوتبال ايران، علي دايي و بزرگمردان و شيرزنان اردبيلي، از شهرستان فرهنگپرور كوثر، حضور همه اساتيد و بزرگواران عرض ادب و ارادت دارم.
اينجانب توران پارياب، مديرعامل و رئيس هيئتمديره شركت تعاوني بانوان فارغالتحصيلالزهرا(س)، مشاور فرماندار و دبيركميته زنان و جوانان شهرستان كوثر، عضو شبكه آموزشگران آينده سازمانهاي غيردولتي، عضو ستاد رسيدگي به امور تعاونيهاي بانوان استان اردبيل، عضو شوراي اسلامي بخش مركزي شهرستان كوثر و همچنين عضو شوراي حلاختلاف شهرستان، بازرس كانون فرهنگي، اجتماعي حجاب، اولين كانون موفق در سطح كشور و نماينده كانونهاي استان اردبيل در وزارت كشور، و دبيركل مؤسسه خيريه حضرت زينب(س) شهرستانِ خلخال و كوثر هستم.
از سالهاي تحصيلم در مقطع متوسطه به دليل شرايط خانوادگيام، با زنان بيسرپرست و بدسرپرست و افراد نيازمند به عنوان خير ارتباط داشتم، به همين دليل انگيزة همدردي در اذهان همة فرزندان خانواده، به ويژه فرزندان بزرگتر بسيار زياد بود. عادت داشتيم با زنان و دختران، حتي پيرمردان و ريشسفيدان و معتمدين شهرستانها درددل كنيم و در هيئتهاي امناء مساجد و مكانهای مذهبي و خيريهها در حدتوان به دنبال حل مسائل مردم بوديم و در اين سالها در حد توانمان، به دنبال راهكار مناسب جهت حل مسائل دانشگاهيانِ فارغالتحصيل و دانشجويان بوديم. موفقيت ما در اين ارتباط به ميزان حمايت خيرين برميگشت.
اگر در اين راه موفقيتهايي كسب كردهايم، جاي دارد خداوند بزرگ را شكر بگويم كه خانوادهايي داريم، متدين، سختكوش و خير. در اين قسمت بهتر است اشارهاي به تاثير خانواده بر موفقيت فرزندان داشته باشم. بنده نزديك به 10سال است كه شبانهروزي و به صورت مستمر با مردم در همه زمينهها ارتباط مستقيم دارم. وقتي دختران جوان، حتي زنان و مردان با كولهباري از مشكلات يا موفقيت به دفتر كارم مراجعه ميكنند، با نگاهي موشكافانه به زندگي اين افراد، ميبينم درصد بسياري از موفقيتها يا شكستها به خانواده برميگردد، يعني تاثيرات خانواده بسيار زياد است. وقتي پدري بين دختر و پسر فرقي قائل نباشد، وقتي پدري فقط به تواناييها و استعدادهاي فرزندان نمره دهد، نه جنسيت آنها ووقتي پدري داراييهايش را در اختيار لايقترين فرزند خودبگذارد، فرزندِ دختر ديگر درگير مسائلي از اين دست نخواهد بود كه: «چرا من دخترم؟ اي كاش پسر بودم، تا مورد الطاف پدر و مادر بودم، اي كاش پسر بودم كه اگر در دورترين شهرستان هم دانشگاه قبول شدم، فرصت ادامه تحصيلات پيدا ميكردم» و اي كاشهاي تمامناشدني بسياري كه متأسفانه امروز دخترهاي ما كتك اين فرهنگ را ميخورند و خانوادهها لازم است كه بيشترين آموزش را در اين ارتباط ببينند، و بهتر است بگوييم كه بايد كُتب درسي ما از «تصميم كبري»ها، از توسريخوريهاي دختران، از ترسو بودن آنها، از كم ظرفيت بودن دختران و ... به دين و مذهب ما، يعني حضرت زهرا(س)، حضرت زينب(س) و به زنان توانمند پزشك و مهندس بسياري قوي كه داريم، تغيير جهت دهد.
در همين جا بايد به اين سوال پاسخ دهيم كه اگر زن جنس دوم است، پس معناي سوره كوثر در قرآن مجيد چه ميشود؟ چرا حضرت زيب (س) احياگر و اثباتكننده مكتب حسيني است؟ پس زن و مرد در كنار هم معنا ميدهند.
اگر كشور ما ميخواهد به توسعه دست يابد، بايد فرصت ظهور و بروز تواناييهاي زنان فراهم شود. در كشور عزيز ما، 60درصد پذيرفتهشدگان دانشگاهي را دختران تشكيل ميدهند، بررسي دليل اين درصد از بحث امروز ما خارج است، اما ما امروزه به جايي رسيدهايم كه همه از دولت و سران مملكت انتظار كمك دارند، دختر و پسر و مخصوصاً دانشگاهيان و فارغالتحصيلان دانشگاهي. امروز مسئله اصلي كشور ما «اشتغال جوانان» است، جواناني كه فرداي كشور به دست آنهاست. اينان هستند كه بايد ايران را سرافراز نگهدارند.
در دنياي امروز كه بحث از«جهاني شدن اقتصاد» است، كيفيت حرف اول را ميزند. امروز كسي برنده است كه تكنيك بهتري براي توليد محصولات دراختيار دارد. امروز ديگر زمان بهرهبرداري به شكل سنتي از منابع كشاورزي به پايان رسيده است، كشورهاي پيشرفته با ارائه بهترين بستهبنديها توانستهاند بازارها را در اختيار خود قرار دهند.امروز زغفران ما، پس از بستهبندي در كشورهاي اروپايي با چند برابر قيمت عرضه ميشود، عسل سبلان ما در اين كشورها در انواع مدلهاي مختلف، بعد از توليد چندنوع محصول به چندين برابر قيمت عرضه ميشود، اين درحالي است كه با كمال تأسف بايد بگوييم 60درصد محصولات كشاورزي ما بعد از اينكه با زحمت فراوان توليد شد، از بين ميرود و تنها 40 درصد آنها قابل استفاده است.
امروز كه ما در توليدگندم به خودكفايي رسيدهايم و به آن افتخار ميكنيم، سوال اين است كه آيا زمينهاي كشاورزي ما بيشتر شده است؟ يا به تكنيك روي آوردهايم و از تكينكهايي مانند باران مصنوعي بهره ميگيريم و ماشينآلات پيشرفتهتر را در توليدمان به كار گرفتهايم.
جالب است بگوييم، اگر ما به مهار آبهاي جاري بپردازيم، اگر روش آبياريمان از شيوه سنتي به صنعتي تبديل شود و اگر ماشينآلات فرسوده كشاورزي را كنار بگذاريم، ميتوانيم به چند برابر توليد امروز محصولاتمان برسيم و به خاطر منابع زيرزميني آب و خاكمان قادريم حتي در زمره نخستين كشورهاي صادركننده محصولات كشاورزي درآييم.
اما چرا كارآفريني؟ و چرا امروز همايش كارآفريني؟ مواردي كه اشاره شد، مخصوصاً جوان بودن كشور، بر هر ايراني دلسوز واجب ميكند تا به اشتغال جوانان بينديشد و در حد توان خود به كارآفريني و ايجاد شغل بپردازد.
طرح تأسيس شركت تعاوني بانوان فارغالتحصيل الزهرا(س) به سال 1380بازميگردد. در آن زمان من به عنوان پيراپزشك در درمانگاه شهيد نامجو شهرستان افتخار همكاري داشتم. در آن زمان برنامه كاري ما طوري تدوين شده بود كه هر ماه بايد از 10 خانه بهداشت و زيرمجموعههاي آن كه از آنها به عنوان روستاهاي قمر ياد ميشد و كارگاههاي سنتي عملآوري شير، بازديد ميكردم، كه خدا را شاهد ميگيرم در هر بازديدي حداقلهاي استانداردهاي بهداشتي مانند پوشيدن مانتوهاي سپيد، تورگرفتن در و پنجره، پوشيدن دستكش و استفاده از ظروف استاندارد مشاهده نميشد.
در اين شرايط هرگاه دست به پلمپ كارگاههاي سنتي كه پر از مگس و ساير حشرات بود، ميزديم با ناله و شكوه مواجه ميشديم كه «خانم تو را به خدا، پس زن و فرزند ما چه بخورند؟»، در مواردي هم كه عليرغم ميل باطني مجبور به بستن واحد ميشديم، هنوز ما به مركز بهداشت نرسيده بوديم كه ميديديم آقايان جلوي در دروازه صف بستهاند و يا بدتر، از پرداخت پول شيردامداران امتناع ميورزند و آنها را روانه مركز درماني ميكردند و ميگفتند: «برويد، پولتان را از آنها بگيريد.»
از آن سوي، هيچ بازار جذب ديگري براي محصولات دامداران وجود نداشت و اگر ميخواستند شيرشان را هم براي فروش به شهر ببرند، يا در طول راه شير فاسد ميشد يا اينكه به دليل طول مسافت حتي هزينه رفت و برگشتشان هم به دست نميآمد.
تأسفبارتر اينكه تحقيقات نشان ميداد كه بيماري استفاده از فرآوردههاي لبني غيربهداشتي، مانند تب مالت، در استان اردبيل شايع است. باتوجه به ارتباط كاري كه در استان داشتم، هر روز شاهد بودم كه مسئله بيكاري جوانان شهرستان كه از 50 درصد فراتر ميرود، باعث آسيبهاي خانوادگي زيادي شده و بسياري از جوانها مجبورند زندگي خود را ترك كنند و براي يافتن كار و درآمد به حاشيه شهرهاي بزرگ مانند تهران مهاجرت كنند و به خاطر اشتغال در كارهاي كاذب اكثراً معتاد و سرگردان شوند كه در اين شرايط بيماريهايی مانند HIV نيز آنان را تهديد ميكند.
بعد از 2سال كاركارشناسي با اساتيد دانشگاه آزاد شهرستان و سراسري اردبيل و باتوجه به نيازسنجيهاي به عمل آمده و باتوجه به اولويتهاي فوق، طرح تأسيس اين تعاوني از طرف فرمانداري و اداره كل تعاون مورد قبول واقع شد. در فاز نخست احداث كارخانه فرآوردههاي لبني با اعضاي فارغالتحصيلان دانشگاهي در رشتههاي مختلف دانشگاهي و اكثراً بومي با سرمايه كل 7 ميليارد ريال در سال 82 پيشبيني شد.
اين طرح براي تأمين منابع مالي به بانك صنعت و معدن ارجاع شد، شيرينترين يا به نوعي تلخترين مورد، همين جلسهايي بود كه در بانك صنعت و معدن استان به منظور بررسي اين طرح تشكيل شد. در اين جلسه تمام موارد پيشنهادي مورد پذيرش قرار گرفت، ولي به دليل اينكه در اين طرح تنها بانوان فعال هستند، رأي به عدم تخصيص تسهيلات دادند.
پرونده را با توكل به خدا و صدالبته با حمايت بسيار خوب مديركل تعاون استان، آقاي مهندس عطايي، به صندوق تعاون كشور برديم. بعد از چند ماه تأخير، بالاخره چندين بار هيأتمديره و مديران كل وزرات تعاون تشكيل جلسه داده و سرانجام «ياعلي» گفتند. با قبول 30درصد آورده شركت تعاوني، اولين مرحله وام يعني مبلغ 5/3 ميليارد ريال مورد تصويب قرار گرفت.
كارهاي اجرايي و معماري و نقشهكشي توسط خانم توانمندي به نام «زهرا پارياب»، فارغالتحصيل رشته معماري، با پشتكار زياد و بدون دريافت هيچ دستمزدي پيگيري شد و الحمدالله به اتمام رسيده است، اين خانم به عنوان مدير نمونه كشوري براي دوره كارآفريني و توانمندسازي و مديريت با 9 خانم برگزيده ديگر با حمايتهاي بسيار خوب سركار خانم محتشميپور سفري 14روزه به آلمان داشتند.
امروز اصلاً دوست ندارم بگويم، چندين بار و چند جلسه به دليل اينكه در تعاوني ما صرفاً زنان و بانوان فعال بودند، كارمان به تعويق افتاد و چگونه با مشكلات دست و پنجه نرم كرديم. فقط بسيار بسيار خرسند و خوشحالم كه بگويم طرح به صورت تمام و كمال با سرمايهاي بالغ بر 250 ميليون تومان به اتمام رسيده و آماده بهرهبرداري است، البته مبلغ پيشنهادي يعني 7 ميليارد ريال را هنوز صندوق تعاون كشور، به طرح ما اختصاص نداده است، ولي اميدواريم همانطور كه حاضرين در اين جلسه، مخصوصاً سركار خانم صابر، تا بهحال با تمام قدرت به ما جوانان كارآفرين مشاوره دادهاند، همچنان ما را مدد و ياري بفرمايند و ميتوانم مژده بدهم كه در جلسهايي كه اخيراً در وزارت تعاون برگزار شده است، بنا شده است اين طرح با حضور مسئولين وزارت تعاون و بانوان نخبه به بهرهبرداري برسد.
در پايان اگر اجازه بدهيد، ميخواهم چند پيشنهاد ارائه كنم كه حاضرين در اين جلسه خصوصاً سركار خانم علافر ميتوانند براي حل آن اقدامي كنند:
1- اجراي طرحهاي اشتغالزايي و صنايع تبديلي از اين دست كه بيش از يكصد نفر به صورت مستقيم در آن مشغول به كار ميشوند و در آباداني و توسعه روستاها و شهرستانها نقش دارد، را با حمايتهاي خود رونق دهيد.
2- باتوجه به شرايط كشور ما، در زمينه كشاورزي و امور دامداري هرقدر سرمايهگذاري كنيم، جا دارد و بهتر است بودجه كلان مملكت به اين سمت سوق داده شود.
3- مسائل گوناگون از جمله اعتماد به بانوان توانمند، حمايتهاي ويژه از طرحهاي اينگونهايي كه توسط كارآفرينان زن ودانشگاهي ايجاد ميشود را فراهم نماييد و كمك كنيد تا مسائل مربوط به بيمه، دارايي، بازاريابي و مجوز واردات دستگاههاي بسته بندي اين افراد با معافيت گمركي تسهيل شود.
4- معطل كردن اين طرحها در بانكهاي عامل جوانان را دلسرد و نااميد ميكند، پس بياييد، جوانان را باور كنيم و دست آنها را با كاستن از بوروكراسيهاي بيمورد و تأسيس بانكهاي ويژه جهت حمايت از فارغالتحصيلان دانشگاهي و كم كردن بهره بانكي، آنها را ياري كنيم. باور كنيم كه جوانان ما قادر و توانمندند و ميتوانند مفيد و مثمرثمر واقع شوند.
در پايان براي همه عزيزان روشنفكر، دلسوز، كارآفرين و مادركارآفريني زنان ايراني، سركار خانم صابر، آرزوي توفيق و سلامتي از درگاه حضرت حق دارم و اميدوارم انشاءالله به جايي برسيم كه به همت بلند شما بزرگواران، ديگر در ايران جواني را سراغ نداشته باشيم كه بيكار باشد و از بيكاري رنج ببرد.